نفس مامان و بابا

نامه یک نی نی معترض

آ قاي پدر! در كمال احترام خواهشمندم اينقدر لب و لوچه ي پياز خورده ي غير پاستوريزه، و سار و سيبيل سيخ سيخي آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نماليد خانوم مادر! جيغ زدن شما هنگام شناسايي اجسام داخل خانه توسط حس چشايي من، نه تنها كمكي به رشد فكري من نمي كنه، بلكه براي شير شما هم مضر است!!! لازم به ذكر است كه سوسك هم يكي از اجسام داخل خانه محسوب مي شود! پدر محترم! هنگام دستچين كردن ميوه، از دادن من به بغل اصغر آقاي سبزي فروش خودداري نماييد. چشمهاي تلسكوپي، گوشهاي ماهواره اي و سيبيلهاي دم الاغي اش مرا به ياد قرضهاي شما مي اندازد! مخصوصاً وقتي كه چشمهاي خود را گشاد كرده، و با تكان دادن سر و لبهايش '' بول بول ...
19 خرداد 1390

لالائی

لالالالا گل پونه          بابات رفته در خونه لالالالا گلم باشي         هميشه در برم باشي   لالالالا گل آلو           درخت سيب و زرد آلو لالالالا گلي دارم         به گاچو بلبلي دارم   لالالالا گل خشخاش       بابات رفته خدا همراش لالالالا گل زيره           بابات دستاش به زنجيره   لالالالا گلم لالا      &...
19 خرداد 1390

خاله مانیا

سلام به همه ی دوستای خوب!مامان پویان سرش با پسر گلش گرم بود من اومدم آپ کنم!من خاله مانیا ام.خواهرم دو سه ماهی میشه فارغ شده.سه فروردین بود که رفت بیمارستان اهواز بعدش زنگید گفت من نیم ساعت دیگه میرم اتاق عمل. من و مامان بابام ام زودی لباس پوشیدیم با سرعت 160 تو جاده خودمونو رسوندیم به اهواز.روبروی بیمارستان قبل از اینکه وارد بشیم دیدیم یه نفر میزنه تو سر و کله خودش و می دوه طرف ما.نزدیکتر که شدیم دیدیم خاله منا داد میزنه بدون خجالت وسط خیابون میگه الهی قربون بشم خوشگلترین پسر سال دنیا اومد!ما ام رفتیم داخل بیمارستان .من کلی منت کشیدم تا گذاشتن برم نیلوفرو ببینم.وقتی دیدمش میخ کوب شدم....
18 خرداد 1390

ماه نهم

سلاممممممممممممم عزیزم من وارد ماه نهم بارداری شدم و ازاین بابت خدا رو شکر میکنم گل پسرم فعلا تاریخ بدنیا اومدنت 5 فروردین 90 هست حالا ببینیم خودت چی دوست داری؟ شاید بخوای زودتر بیای تو بغلم قربونت برم عزیزکم که اینقده با شیطونی هات دل منو میبری دوستت دارم عزیزم ___________________________________________________ راستی از خاله های مهربونی که به ما سر میزنن خصوصا خاله مریم مامان مهدی کوچولو ممنونممممم
19 اسفند 1389

فرزندم دوستت دارم

روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی ... اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباس هایم را بپوشم، صبور باش. و زمانی را به خاطر بیاور که من ساعت ها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم. اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده. هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری. هنگامی که مایل به حمام رفتن نیستم، مرا خجالت نده و به من غر نزن. زمانی را به خاطر بیاور که من برای به حمام بردن تو به هزار کلک و ترفند متوسل می شدم. من به تو چیزهای زیادی آموختم... چگونه بخوری، چگونه لباس بپ...
5 بهمن 1389

گلبرگ اول: شعر

اتل متل يه مورچه قدم مي زد تو كوچه اومد يه كفش ولگرد پاي اونو لگد كرد مورچه پا شكسته راه نمي ره نشسته با برگي پاشو بسته نمي تونه كار كنه دونه هارو بار كنه تو لونه انبار كنه مورچه جونم تو ماهي عيب نداره سياهي خوب بشه پات الهي ...     ...
5 بهمن 1389

قند عسل

سلام سلام میدونی گل پسری؟ میدونی قند عسلی؟ میدونی عشق مامان و بابائی؟ گل پسرم این روزا دارم با تکونات عشق میکنم. وقتی مشغول انجام کاری هستم و تو تکون میخوری من بی خیال کارم میشم و همش منتظر تکون بعدیت هستم همیشه خوب و سالم باش و بدون نفس من به نفس تو بنده پسرکم ...
5 بهمن 1389

خدایا شکرت

پسرکم: ازت ممنونم بودن با منو به بودن در بهشت ترجیح دادی ممنونم اومدی و زندگی من و باباتو رنگی کردی رنگ های زندگیم شادتر شدن با اومدن تو و افسوس میخورم که ای کاش تو  رو زودتر از این به زندگیمون دعوت میکردیم همه چی ارومه من چقد خوشبختممم خدایا این نی نی و باباشو از من نگیر: الهی آمین ...
5 بهمن 1389