نفس مامان و بابا

فرزندم دوستت دارم

1389/11/5 1:01
نویسنده : مامانی
1,237 بازدید
اشتراک گذاری

روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی ...

اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباس هایم را بپوشم، صبور باش.

و زمانی را به خاطر بیاور که من ساعت ها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم.

اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده.

هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری.

هنگامی که مایل به حمام رفتن نیستم، مرا خجالت نده و به من غر نزن.

زمانی را به خاطر بیاور که من برای به حمام بردن تو به هزار کلک و ترفند متوسل می شدم.

من به تو چیزهای زیادی آموختم... چگونه بخوری، چگونه لباس بپوشی ... و چگونه با زندگی مواجه شوی.

هنگامی که در زمان صحبت، موضوع بحث را از یاد می برم، به من فرصت کافی بده که به یاد بیاورم در چه مورد بحث میکردیم و اگر نتوانستم به یاد بیاورم، از من عصبانی نشو.

مطمئن باش که آن چه برای من مهم است با تو بودن و با تو سخن گفتن است نه موضوع بحث!

اگر مایل به غذا خوردن نبودم، مرا مجبور نکن. به خوبی می دانم که چه وقت باید غذا بخورم .

هنگامی که پاهای خسته ام به من اجازه راه رفتن نمی دهند ....

دستانت را به من بده ... همان گونه که در کودکی اولین گام هایت را به کمک من برداشتی.

و اگر روزی به تو گفتم که نمی خواهم بیش از این زنده باشم و دوست دارم بمیرم ... عصبانی نشو. روزی خواهی فهمید که من چه می گویم.

تو نباید از این که مرا در کنار خود می بینی احساس غم، خشم و ناراحتی کنی. تو باید در کنار من باشی و مرا درک کنی و مرا یاری دهی، همان گونه که من تو را یاری کردم که زندگی ات را آغاز کنی.

مرا یاری کن در راه رفتن. مرا با عشق و صبوری یاری ده که راه زندگی ام را به پایان ببرم.

من نیز پاداش تو را با لبخندی و عشقی که همواره به تو داشته ام خواهم داد.

دوستت دارم فرزندم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)